چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

بازگشت

ما برگشتیم!

پی نوشت: به سلامتی!!!

تابستانه!

ما رفتیم مشهد!!!

پی نوشت۱: بالاخره!

پی نوشت۲: یهویی!!!

پایان ۲۴ سالگی!

برای تولدم چی می تونم به خودم هدیه بدم؟ خیلی وقت ندارم اما یه حدس ها یی می زنم . و از اون مهمتر یه تلاش هایی می کنم! هدیه ام شاید امسال بدست اووردنی نباشه! بلکه از دست دادنیه....

پی نوشت۱:ضربه ای که به پس کله ات می خوره ترا به جلو هدایت می کنه !

پی نوشت۲: ضربه ای که تو سرت می خوره ترا سر جات برا مدتی میخ کوب می کنه!

پی نوشت۳: ضربه ای که به پات می خوره برای مدتی به تو فرصت نشستن و فکر کردن می ده!

پی نوشت۳: وقتی هیچ ضربه ای نمی خوری ٬ تا ابد سرگردانی!

ته نوشت: خدایا از ضربه های مختلف و متوالی در زندگیم ازت متشکرم!

بعد نوشت: هنوز ۱۰ روز دیگه مونده! گفتم فقط دارم برای هدیه ام فکر می کنم!!!

چقدر کار دارم!

چقدر نیاز به مرخصی دارم. چقدر نیاز دارم که سفری برم و اب و هوایی عوض کنم. چقدر نیاز دارم بخوابم. چقدر نیاز دارم ارام بنشینم جایی و ته نشین بشم. چقدر نیاز دارم خلوت کنم و کتابی بخوانم ...

چقدر کار دارم........

پی نوشت: برم جایی که همش بارون بیاد و بیاد و بیاد و سنگفرش هاش همیشه خیس باشه!