خیلی خوب می شد اگه هر وقت اون کتاب لعنتیتو هر جا که حوصله ات از الافی سر رفته ٬ مثلآ تو ارایشگاه یا مطب دکتر ٬ یا سر کار یا مهمونی و یا هر جای دیگه ای که حوصله ی حرف های مفت را نداری باز می کنی تازه ملت حواسشون جمع تو و کتابت نشه و این سوال مسخره را ازت نپرسن که: چی می خونی ؟ و تازه دوباره ترا وارد گردونه ی بحث های خودشون نکنند!
مهم نیست چرا و چطور کاری به کارت ندارن . مهم اینه که کاری به کارت ندارن!
سلام.وبلاگ زیبا و با احساسی دارین.مانند نویسندگان مجله 40cheragh می نویسین.
به وب من هم سر بزنین و اگر مایل بودین تبادل لینک کنیم.
مرسی
هاین! موافقم! اون کتاب "کافه زیر دریا"ی بننی هم خیلی باحاله!
سلام
قشنگ
امروز ۵ شنبه است. لاگز رو بیا بخون. کامنت من اینه.
خدا کند هیچ وقت به من توجه نکنند
فضولی از خصوصیات مردم با فرهنگ!!! ماست
راست می گی منم توجه کردم
که چقدر همه تو کر هم دخالت می کنن و نمی گذارن به کارت برسی
یعنی برای دنیا یک اراده و قدرتی قائلی یا اینکه فکر می کنی این اتفاقات نتیجه مستقیم عمل ماست؟
بله میشه. از این مساحت یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار و صد و نود و پنج کلوزمتر مربعی بیرون بری میشه
(چه با اعتماد بنفس این عددو نوشتم :D )
یه جورایی با حرفت موافقم که «از ماست که بر ماست» گرچه برای این جهان اراده ای قائل نیستم بطوریکه او ما رو به سوی یک غایت مقدر پیش ببره. به قضا و قدر و اینکه یک اراده ای حاکم بر این جهانه اعتقاد دارم ولی به اینکه خود جهان دارای اراده ای برای رقم زدن حوادث باشه معتقد نیستم٬ فکر می کنم این جهان فقط یک بستر برای وقوع حوادثه
در هر صورت می پرسن : عزیزم چی می خونی ؟!
موافقم..خیلی خوب میشد..این که نگن چی میخونی؟چرا میخونی؟حالا جریانش چیه؟ و کلا کاری به کار آدم نداشته باشن!
yesss
نکنه منتظر اولین روز پاییزی که یه پست عاشقانه بااحساس پست کنی...
.
تصورش رو بکن آدم تو یه فیلم سینمایی کمدی زندگی کنه و هروقت کسی ازش می پرسه: چی میخونی؟ عیی این فیلمای کمدی با یه حرکت برق آسا پشت کتاب رو بخوابونی تو دماغ طرف و دماغش رو تو صورتش پهن کنی!! بعد خونسرد بشینی و به خوندن ادامه بدی ...
D:
اگر می خواهید دیگران راز شما را فاش نکنند نخست خود حافظ ان با شید.
خب ٬ بالاخره فرا رسید . تبریک! ... منتظریم
این به تو چه الان دقیقا مال کی بود؟ ما طفلکها؟
همینه دیگه،
مردم کنجکاون!