قدم زدن روی آسفالت یه خیابون پاییز زده با کفش های عاج دار ٬ دل نگرونم نکنه ابرا کنار برن و این هوای ابری تموم بشه. روزا هوا بهاریه ٬ شبا زمستونی ! وقتی که پاییزه ٬ من اونجوریم که دوست دارم باشم!
پی نوشت۱: زنده بودنم را به خودم هم که شده اثبات می کنم!
پی نوشت۲:در ارامش همه چیز بهتر پیش می ره ٬البته به سوی روزمرگی!!!!
از پاییز متنفرم! چون من و یاد خودم میندازه!
دریغ هم قاموس ... دریغ از زندگی !
دپرسی مثل اینکه همه گیر شده !
اینو گوش بدی 2 برابر میشه ! :
http://ipark.blogsky.com/1387/08/24/post-77
آج درسته نه عاج...
ولی من هر دو مدلشو دیدم !
چند وقته روزا و شبا کلاً داغونن !
اثبات کردی زنده بودنتو؟
از قدم زدن توی این هوا نگو که این روزها دلم لک زده براش و این درد پا امانم را بریده!
به جای من هم کلی قدم بزن و حالش رو ببر...
...راستی روزمرگی اصلن چیز خوبی نیست...ها...
از من گفتن بود...خواهر جان...
بوس
بای
با " آرامش ؟؟!!! " به روزم یه سر بزن
ضمن سپاس بخاطر حضور همیشه سبزت ؛ با تمام احترامی که برای نظر شما قایل هستم _ به خاطر اینکه سوال من یک موضوع کاملا خصوصی است _ کاش گفته بودی کجا به شما آرامش میده
پی نوشت دو ت عین حقیقته... .
من هم پاییز همون جوریم که دوست دارم باشم
من زنده بودنم به خودم ثابت شده .. .باید به بقیه ثابتش کنم
من به روزم
پاییز رو خیلی دوست دارم ...
پی نوشت ۲ تم بیشتر دوست دارم ...
موفق شدید زنده بودن مارو هم اثبات کنید!
د
زنده موندن هم واسه خودش هنریه