دیدم امیدمن،
برخاست،
خشمناک،
خندید،
خندیدوخیل خوف،
درخلوت شبانۀ من موج می گرفت،
با هق هقِ گریستن من
دیدم طنین خندۀ او اوج میگرفت.
"حمید مصدق"