عید که می شود هر سال بینی ام از کار می افتد و کورکورانه دنبال عطر ها می گردد که زمانی در کودکی از شوق اش می مرده.
عید که می شود هر سال زبانم می کاود همه ی مزه ها را تا شاید سیر شود از عید حتی برای یک روز.
عید که می شود هر سال زورکی پای هفت سین ذوق می کنم و دانه دانه سر می کشم تمام خوشی های سال های قبل تر از این را..
اما عید که شد امسال..... گفتم :گور بابای همه اش . می خواد بو بده می خواد نده.. چی کارش کنم دیگه. همینه که هست!!!!!