چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

من جایی را می خوام که خودم هم نمی دونم کجاست!

من چیزی را  گم کردم که نمی دونم کجا دنبالش بگردم!

من تمرکزم را از دست دادم!!!!

من ....

ساعت ۸:۵۲ صبح

انگیزه ی یک مرد میانسال (شاید کمی بی ریخت و زشت) در ساعت ۸:۵۲ صبح یک روز هفته(که دارن همه می رن سر کار) از بوق زدن جلوی پای خانم ها و تلاش برای سوار کردن یکیشون چی می تونه باشه؟

الف) شب خوبی نداشته

ب) کوتاهی ماموران نیروی انتظامی در برخورد با مصادیق بد حجابی و افتادن چشم این اقا به یک خانم بدحجاب در خیابون کناری

ج)ازدواج موقت فقط به خاطر جلوگیری از فساد

د)انگیزه ی خاصی وجود نداشته و فرد مذکور فقط با توجه به فرهنگ غنی ایرانی و همچنین تعالیم عمیق اسلامی و سخن رانی فرد دوم مملکت در دانشگاه کلمبیا مشت محکمی بر دهان یاوه گویان کوبید!

 

تذکر نوشت: اگر می خواهید حرف زشت بزنید یا فحش و بد و بیراه بگید اصلآ نظر ندید!

 

اشی با یک وجب روغن!

گاهی خمود و ارام ٬ با چهره ای زرد که به سبزی می زنه توی پیاده روهای پر برگ و پاییز زده با شال گردن پشمی و سوزی که می وزه ٫ اهسته راه می ری و فکر می کنی در مواردی از شدت پختگی ٬ بدجوری سوختی!!!

برای کجا؟

هر روز ٬ هر لحظه ٬ هر ان تجربه می کنیم لحظه ای را .

برای کی؟

برای کدام عمر؟

پی نوشت: عمری دگر بباید بعد از وفات ما را !!!

ابدیت ....

یه اپ کوچولوی خوش یمن با یه دوست عزیز خوش قدم .

مررررررررررسی *:

پی نوشت :در پس هر پایانی ٫ اغازی در راه است همیشه.

یه اپ کوچولو از یک کافی نت

خیلی دلم تنگ شده. الان از یه کافی نت دارم اپ می کنم. این جا برام خیلی مهم شده. ادم هاش هم برام دوست داشتنی شدند. الان می شه گفت خوشحالم . و خوشحالم که خوشحالم! دلم تنگ شده بود . من اسمشو می ذارم حس های پاییزی. و خوشحالم که داره دوباره رنگ می گیره.

چقدر بده که نمی دونیم که هیچ چیز نمی دونیم!!!!!!

                        

پی نوشت: وقت تنگه!

دل نوشت: مرگ قیصر امین پور تلخ تر از ان چیزی بوده که فکر می کردم. به راستی چه حیف.....