بعد از یه مرداد گرم ٬ یه شهریور خنک
بعد از یه بیماری بد ٬ یه دوره ی تقوییتی
بعد از یه سال کار سخت ٬ یه تعطیلات خوب
بعد از یه پاییز ٬ یه زمستون سرد
.
.
نداشته باشی
ادم تو خماریش می مونه!
کم رنگی منو به تمام تک رنگ های کم رنگ زمستون ببخشید ٬ این روزها غیر از دنیای مجازی ام ٬ توی همان دنیای مثلآ حقیقی هم به همین کم رنگی ام ٬ شاید هم کمتر ٬ بی هودگی می گذرانم و به اهستگی هر کاری را انجام می دم٬ در خودم دیگر شوری نمی بینم ٬ وقتم پر است ولی نمی دانم ته هر کدام به کجا ختم می شود! یعنی فقط امید است برای ختم به خیر شدنش. که این بهترین امید است . باید پرس و جویی بکنم تا ببینم دیگران هم مرا کمرنگ می بینند یا دید من اغشته به دوده است!؟
پی نوشت: خوب شد خدا وعده ی دنیای دیگری را داد!
همش دارم وقتامو خالی می کنم که اینو بخونم.می دونی ٬ معرکه است!
پند نوشت:وقتی از چیزای زیادی خوشت میاد ٬ از بعضی هاش فقط عکس بگیر و یا فقط اخبار مربوط به اونا را دنبال کن.حفره هارو رها کن!