:که شام نمی دی؟!
: وای ، من ظرفیت خندم پر شده شوخی نکنید .
: مگه من شوخی می کنم. جدی می گم. اصلا خنده بر هر دردی دواست.
:نه، من که انرژی اضافه ندارم دیگه که بخوام بخندم. تازه شام هم نمی دم. عمرآ !!
: شام نده. بچه ها عکس هاش خیلی بد شده . نه؟
وسط باغ روی بلندی ایستاده بودم. صدائی می اومد که نمی فهمیدم از کجاست. صدائی شبیه نفس نفس زدن یه آدم و یا آهسته صدا زدن. توی تاریکی داشتم دنبال صدا می گشتم و فکرمی کردم کسی از لابلای درختها داره اذیت می کنه و شاید هم دزده.صدا خیلی نامفهوم بود و جستجوی چشمهای من لابلای تاریکی نتیجه ای نداشت.
لیلاداد کشید و گفت:هاله تو هم داری می بینیش؟ بدو بیا ،اون جا نایست، خطرناکه! و من فقط دویدم. :لیلا چی بود؟ : یه سگ بزرگ بود. سعید سعید ،یه سگ وحشی توی باغه. :من که چیزی نمی بینم !
دیگه اومدیم خونه و کسی جز ما اون سگ گرسنه که له له می زد را ندید. عجیب بود که وقتی دویدم به من حمله نکرد ! همه گفتند سگهای وحشی به ادم هایی که می دوند حمله می کنند.
سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...
سلام هاله جان
اولین باریه که به وبلاگت میام
برات آرزوی موفقیت دارم
شاد باشی
راستی چرا ۷۰ درصد شکلات ؟؟!!؟؟
انقدر شکلات هم خوب نیست ( چاق میشی ها ) !
اتفاقآ ۷۰٪ چون قند نداره خیلی کمتر چاق می کنه (:
سلام،خسته نباشین،همچین زیادم معلوم نیست سگ بوده باشه،ممکنه یه گرگنما بوده باشه،ووووووو یییی،خوشبختانه هر چی بود به خیر گذشت،هاپوها کلآ دوستان خوبی برای آدما هستن،موفق باشین و خدانگهدارتون
من از حیوونا خوشم نمی اد!
زنده باد استاد عکاسیمون........
اگه اینطوریه خوب یه شام بده و خلاص!
سلام خانومی
وبلاگ زیبائی داری...
با تبادل لینک موافق هستی؟
منتظر جوابتون هستم
موفق باشی عزیزم
چشم هاله جونم ولی انگار پولم به ۳ نفر میرسه ما که ۴ تا هستیم.کی نیاد؟
من که رفیق باحالی مثل تو دارم غم ندارم!