بارون می خواست بیاد اما برج مراقبت چراغش خاموش بود، برگ زرد نشده از درخت افتاد و به ماه رسید . گاو لب چشمه نشست و دیگه پنیر نشد. جرثقیل گردنش شکست و سنگهای بزرگ افتاد میون جاده خاکی. کرمی که روی زمین می خزید توی رطوبت چمن حل شد و رفت میون بشقاب اون اشپزخونه ی بزرگ . بچه ای با لباس قرمز داشت می دوید اما روش را که برگردوند دیدم اون پیرمرد کنار جادست. اما اون طرف خیابون یه فال گیر بود که به جای کاغذ چشماشو می ذاشت کف دست عابرا، شیشه شور ماشین خراب بود . کاپوت را که زدم بالا لجن پاشید روی پیرهنم منم در خونه را بستم و زدم بیرون تا به اتاقم برسم!
بنگ بنگ بنگ،
هوا یی که نه سرده نه گرم. پاییزی که توش فقط حسرته، اتوبان لعنتی که از شلوغی 80تا تندتر نمی شه رفت. بوی گند عطری که روی فرمون ماشین و دنده چسبیده. حالمو بهم می زنه!!!!
بنگ بنگ بنگ.
خوب 80 تا کافیه دیگه پدرجان.
انگار تاحالا از این قبضای کنترل نامحسوس نیومده در خونه تون ;)
آخ گفتی ..... !!!
سلام،
خسته نباشین،
والا من که چیزی سر در نیاوردم،
ولی بنگ بنگش منو به یاد فیلم بیل رو بکش انداخت،
یه آهنگی داره که من خیلی ازش خوشم اومد،
موفق باشین
گویا اگر خدا بخواد اول شدم....
من نبودم چند روز
امروز هم میخواستم خبر بدم آپیدم نشد
خلاصه ببخشید دیگه
خودمونیم.........
یه جورایی این پستت سر کاریه دیگه...
پستهای قبلی رو هم خوندم ...
همین جا نظر میدم
اون عکسه مسجده خیلی باحاله...
در مورد مدرسه هم که دیگه از ما گذشته هوس رفتن به مدرسه کنیم
مگر برای تدریس...که اونم حوصله ش نیست
راستی دیزی هم نوش جانت
میبوسمت
بای
خش خش برگ خزان ولوله ای پاییزی
از تو و چشم تو دارم گله ای پاییزی
تو خوش بودیم و ما را ، فرصتی از عشق بود
با دلم هر لحظه از تو ، صحبتی از عشق بود
عشق را تنها علاج و التیام و مرهمش
رنج های بی شمار وُ ،محنتی از عشق بود
درد ما ، درمان نشد جز ، اشکِ پنهانْ ریخته
آن همه خوناب ِ دیده ، قسمتی از عشق بود
این پریشانی وُ این شیدایی و دلدادگی
وسعتی از عشق بود و ، علتی از عشق بود
«درد بی عشقی فرویم برد در گرداب درد» *
«این همه بدنامی ام هم رحمتی از عشق بود»
برکه آرام قلبم ناگهان آشفته شد
«این همه آشفتگی هم ، سنتی از عشق بود» **
با تمام رنج وُ لذت ها وُ با «خوب » و « بدش»
هر چه بود این ، باز ما را ، نعمتی از عشق بود
این دل بی تاب وُ این چشم پرآب وُ انتظار
هدیه ای از عشق بود وُ ، خدمتی از عشق بود
سورآلیستی بود شدید! جالب بود.اما با اون کرم نمیتونم کنار بیام. بیچاره بدبخت. سرنوشتش وحشتناک بود :(
می بینیم با نیومدن پیشت خیلی چیزا رو از دست دادم
چطور مطوری؟!؟!
و اگه فکر نکنی که حقتو خوردم ۲۵سال
من نمی دونم چی باید بگم ولی خوشبختم با پاییزی که توش فقط حسرته !
جالب بودا... به خصوص که تا آخر خوندم بعد گفتم چه مزخرف اه اه(اون حس تو ماشین).... بعد دیدم... عجب... عنوان متنش رو نیگا....:پی
بنگ بنگ بنگ
دیگه هیچی یادم نمی آد مهم اینه که دیگه نه بوی گند عطر هست و نه محدودیت سرعت.
هوا سرده سرده
بارون بارون شر شر
گنجیشکک اشی مشی لب بوم ما دیگه نشین.
-----------------------------
درس می خونم که بعدا وجدان درد نگیرم از این ظلمی که به خودم کردم...درس نخوندن در شرایطی که من دارم خیانته..
قربونت برم.
تو می گی بنگ بنگ
من می گم قان قان...بیب بیب
شادباشی
راستی چرا برگها هنوز سبزند و هنوزهم باغچه های حیاتمون خیس آبه؟
مگر شروع پائیز رو باور نکرده اند؟
...
حس از خدا ..
زیبا بود
آهان! پیداش کردم! ایراد از شصت پام بود که دلش واسه حدقه ی چشمام تنگ شده بود!
من میام اینجا همیشه ولی هر چی کامنت میدادم ارور میداد :(
حتمن موافقه لینک هستم :)
اینجایی که تو هستی کجاست؟