حالا وقتشه. الان درست کمی مونده به عید . اگه مردشی(یا زنشی!) حالا بلند شو و برو از خونه بیرون. برو مرکز خریدهایی که پاتو هیچ وقت اونجا نمی ذاری. همون جاهایی که خیلی بی کلاسه. همون جاهایی که می گی اشغاله. نه نه خیلی هم پایین شهر نرین ها. همون وسط ها کافیه.
برو ببین اون مردمی که سالی دوبار بیشتر خیابونا پیداشون نمی شه٬ اونایی که سالی یک کفش می خرن و یه شلوار و یه مانتو و یه پیرهن٬ اونیای که مفهوم خونه داشتن براشون یعنی یه خونه ی ۷۰ متری که تازه یه حیاط نقلی هم داشته باشه. اونایی که باید فکر بازنشستگی شون باشن و شغل های دوم و سوم. نه برای پول بیشتر بلکه برای نون بیشتر!
همون مردمی که دم عید با ۳ یا ۴ یا .. بچه می شینن(می چپن!)تو یه پیکان با ارم تاکسی سرویس و میان مراکز خریدی که توش خبری از جنس و مارک و مد و رنگ نیست. پر از کفش هایی که فقط کفشه. لباس ها ....
پاشو پاشو برو ببین اونا را. خیلی زیادن. اونقدر که احساس اقلیت می کنی. اون قدر گرفتارن که مثل من و تو تمام طول سال نمی تونن به فکر تیپشون باشن.وقتی برای خوندن وبلاگ ها ندارن که متحول بشن!. خودت را هم لوس نکن و بگو منم ندارم و منم گرفتارمو.... برو و باور کن.
برو و ببین و بعد شعار نده و بعد مدام نگو اینا کی اند که رای می دن!!! ببین مردم واقعی ات را!!!
سلام
من به قصد دیدن اینجور آدما از خونه بیرون نرفتم
چون میبینم
چون دور وبرم اینجور ادما زیاد هست...من خودم همون وسطم یه کم از اونا بهتر....نه یه کم خیلی از اونا بیشتر..........و متاسفم
اونطرفا میای؟
یا تو درست نخوندی ٬ یا من درست نگفتم!!
سلام،
خسته نباشین،
برای دیدن مردم بدنه بهترین جا پایین شهره،
البته اگه مسافر باشین توی اتوبوس مخصوصا از اون قدیمیا به
وفور یافت میشن اونجا میشه حرفاشون رو عقایدشون رو و
عادات و رفتارشون رو دید،
من خودم توی یکی از همین اتوبوسها شنیدم که یه نفر به
یکی دیگه میگفت فلانی قطعا با عالم غیب ارتباط داره وگرنه با
این همه توطئه واقعا نمیشه کشور رو اداره کرد،
اون یکی ضمن تایید حرفای این یکی گفت آره من خودم دیدم
فلانی در فلانجا در ماه رمضون صورتش یه نورانیت خاصی
داشت،
قطعا ارتباطاتی وجود داره،
و پی بردن به وجود چنین مردمی در جامعه به نظر من پی
بردن به یه واقعیته،
البته اینو در جواب به دوستی گفتم که مدتها قبل در همین
وبلاگ منو یه جورایی متهم کرده بودن که انگار در این کشور
زندگی نمیکنم و از واقعیات بدورم،
موفق باشین
خب خدا را شکر یکی منظور ما را فهمید!
به این میگن رئالیسم جادویی ها ؟ ... ولی این روزا همه به فکر تیپو مدل مو و لباس هستن منتها هر کی به اندازه وسعش . جنوب شهر مد کم خرج تر ٬ بالای شهر پر زرق و برق تر ...
و اگر ما جزو این مردم واقعی نیستیم پس چی هستیم ؟ مردم موهومی ؟
ببین یه جایی نوشتم خودتونو لوس نکنید ها! برو اونجا را دوباره بخون! :دی
(اگه از اونایی نیستی که هنوز معتقدند انتخابات تقلب بوده پس چرا خودتو جز موهومی ها می دونی؟)
می دونی آخه وقتی خودمو با آدمای واقعی مقایسه می کنم - همونایی که هاله می بینن ٬ با عالم غیب در تماس اند ٬ اونایی که در هر فرصت مناسب و امنی به همه کس و همه چیز فحش می دن و بعد روز انتخابات تو ردیف اول از صفحه تلویزیون نمایش داده میشن - خب حق دارم که خودمو وهم به حساب بیارم دیگه !
دیروز یه چیزی نوشتم نمی دونم فرستاده نشد یا تایید نشد ! ( حالا دوباره بنویسم معلوم میشه !! ) ... می دونی من وقتی خودمو با این آدمایی که هاله میبینن یا با عالم غیب در تماس اند یا حتی اونایی که هر جا و از هر فرصت امنی استفاده می کنن و به همه کس و همه چیز فحش میدن و بعد در مواقع مورد نیاز تو ردیف اول از صفحه تلویزیون به نمایش در میان ٬ مقایسه می کنم به این نتیجه می رسم که پس ؛من؛ چی ام ؟ احتمالا یک وهم مغشوش !
سلام
من نفهمیدم چی رو درست نخوندم یا تو چی رو درست نگفتی...من گفتم از نظر مادی وضعیت بهتری دارم اما باز هم میون همونام...همسایه مون اینطرفی..اونطرفی...دو تا کوچه بالاتر ..پائین تر...
فکر کنم من درست مفهوم رو نرسوندم
دیدم خیلیم دیدم! ولی هاله جان اینها همونایی هستن که انقلاب هم کردن!