شاید درگیری های فلسفی٬ ت خ م ی ترین توجیه برای ناکامی های نسل من باشه! اما هست و کاریش هم نمی شه کرد. (شاید هم بشه!).وقتی این روح سرگردان سوال ها و ابهام ها ٬معجونی می شه با غصه ها و رنج ها و عقده های فرویدی چاره ای نمی مونه به جز کارهای عجیب و غریب که از هر کسی یه جوری سر می زنه. یا دعوا کنی(مثل ...) یا سیگار پشت سیگار بکشی (مثل دوست من) یا مثل مرده به خواب های ۲۴ ساعتی بری(شاید مثل من) .
به درد که می افته این رخم چرکی روحی ادم ٬ مثل مار می پیچونتد به هم و ساکت نمی شه. میاد و میاد و میاد. خاطرات زشت و کریه گذشته می شینه روی تن ادم! هی می رم حمام اما پاک نمی شه. پاک نمی شه این گذشته ی لعنتی... حالا تو هی بگو رهاش کن .
چشمم که به صفحه ی کتاب می افته ٬ می ریزه محتویات مغزم روی میز و خالی می شه دوتا چشمام از نگاه و دریافت کلمات روی کتاب ٬ چه برسه به این که به مغز انتقالش بده!
دست یه سازم که می زنم نفسم خالی می شه از هر حسی و استاد می گه مثل اماتورها می زنی!
پای کامپیوتر که می شینم دلم می خواد فرار کنم و یه دنیا کارهایی که باید تحویل بدم نیمه کاره محو می شه روی صفحه ی مانیتور !
خدایا ، این رخوت لعنتی از کجا می ریزه توی تنم؟!!!
پی نوشت۱:غلط املایی بگیرید ، جایزه ببرید!
پی نوشت۲: کی می تونه به من فیلم هایی با مفاهیم روان شناختی معرفی کنه؟؟؟
جاست میتونم بگم حق داری و دارند...
و باز هم...
سلام ... جایزه نمیخوام ولی یه با به فرق زیادی هم ندارن !!
گوری که گاهواره باشه همون آغاره !!!
بازم بیا ..
التماس دعا
شبهای روشن
(هیچ ربطی هم به روانشناختی نداره! اما نمیدونم چی شد به ذهنم رسید که بهت بگم ببینیش اگه ندیدیش!)
مرسی. *:
سلام
میشه گفت که حتی اگه هوشیار هستیم به هوشیاری خود آگاهی نداریم....چطور میشه رد ش رو گرفت؟؟
....
و این رخوت....هر داشته ای انرژی ایجاد می کنه که یه جایی باید مصرف بشه ..تلمبار داشته هایی که شرایط ما اجازه ی درو کردن محصولش رو نمیده رخوت زاست
فیلم:شهر فرشتگان....خانه ای کنار برکه ....اثر پروانه ای....آبی...اینوسنس ....دنسر این دارک ....تموم که کردی بگو
مرسی (:
رخوت درست از همون پنجره ای وارد میشه که تو براش باز می کنی
من از این می ترسم که عمری بگذره و اونوقت ما به یاد بیافتیم که هیچ روز خاطره انگیزی نداشته ایم
سلام
خانوم خانوما جایزه نمیخوام...
مثله اینکه این روزا بدجوری داغونی(چشمک)
یه جورایی این رخوته توی این فصل اپیدمی شده...
سلام،
به هر حال گذشته آدم هم یه جورایی جز زندگیشه،
باید چشو چالمون رو خوب باز کنیم تا دچار اشتباه نشیم،
والا برای مقابله با روح سرگردان یکی از گزینه ها مواد مخدر و
چیزایی از این دست نیز میباشند که البته به کسی پیشنهاد
نمینمایم،
من فیلم بزرگراه گمشده و جاده مالهالند رو پیشنهاد میکنم،
نمیدونم روان شناختی هستن یا نه ولی من ازشون خوشم
میاد.
راز باید فیلم خوبی باشه the secret
دیدم. مرسی.
سانی دلم برات تنگ شده.
صبح به همین فکر می کردم.فلسفه.برای فیلسوف بودن هی باید به یاد بیاری تو زنده ای و کاملاً مجزا از بقیه موجودات.اما برای عرفان باید به یگانگی با جهان برسی و اگر بخوای هر دوش باشی هیچ گهی نمی شی.می شی مثل من.ربطش؟هیچی یک زخم چرکی دارم که دهن باز کرده و خونم و کثیف کرده و دچار رخوت قبل از مرگ شدم.هذیون می گم ربط نداره
چه خوش خیال
حموم ؟!!
سلام
میدونی هاله
من هم معتقد نیستم هوشیاری از بین میره
ولی شک ندارم که به حضورش آگاهی نداریم دیگه..
به حضور چیزی که هست!!
ممنون
سلام
شرمنده که دیر به دیر سر می زنم
دوست شما آپ شد به کلبه ما هم سری بزنید
موفق و موید باشی
سلام دوست گلم
از سایت ما دیدن کنید شرکت ما یه محصول فوق العاده داره که برای خیلی از بیماری ها مفیده برای پوست عالیه و ترک های دست و پا و پینه و بوی بد عرق بدن و پا رو از بین می بره
منتظر حضورتون هستیم
شرکت تولیدی اروم آراد دوز www.aradsalt.com
www.aradsalt.ir
هرچی میکشیم از این گذشته لعنتی که مثل خوره تا ابد روی هر رفتاری که انجام میدیم می افته و دردش زیاده...
یه موقع هایی هممون دچار این رخوت می شیم
مثالاً من از صبح می خوام چند صفحه کتاب بخونم ولی نمی تونم
هی خوابیدم
من راستش نسخه نوشتن رو مدتهاست فراموش کردم ... تنها برات آرزوی آرامش و تعمیق دارم ...
«گل»
خندیدم
واقعا خندیدم
و شاید هم " خواست خدا بود " . . . . برای ناکامی های نسل ما باشه .