چندخط پائیز
یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولیچندخط پائیز
یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولیدرباره من
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چینی پوستینشان
مردمی که رنگ روی استینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه شناسنامه هایشان
درد می کند
ادامه...
روزانهها
همه- یک پزشک
- می تونی تا اخرشو بخونی؟ باورتون می شه؟
- زن نوشت پرستو دوکوهی
پیوندها
- روزهای بارانی
- روزها
- نیمه خالی لیوان
- با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن
- کلبه درویشی خاله ریزه
- یادداشت های یک دختر ترشیده
- دوباره از همان خیابانها
- یه عالمه حرف
- تلخ و شیرین
- یک حس سرد
- جف
- ویارهای پسری آبستن
- اسلوموشن
- لنگه کفش پاره
- کولی ها کنار اتش
- اعترافات یک ذهن خطرناک
- لولیان
- مرگ قسطی
- مثل اب برای شکلات
- :: My View ::
- کافه پیاده
- iPark
- شاخهی کج
- خر در چمن
- Forbidden Art
- فقط برای خودم
- پری خوانی
- پرنده تنها
- کمی بیرون قاب قدم بزنیم
- سیب زمینی خورها
- اسپایدر مرد
- کاپیتانی بدون هواپیما
- پاییزِ یازده
- تلنگر
- ماجراهای شازده اسدالله میرزا
- logs
- ب مثل بنفش
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- مهر 1389 1
- شهریور 1389 1
- مرداد 1389 3
- تیر 1389 7
- خرداد 1389 4
- اردیبهشت 1389 5
- فروردین 1389 4
- اسفند 1388 2
- بهمن 1388 3
- دی 1388 6
- آذر 1388 4
- آبان 1388 9
- مهر 1388 3
- شهریور 1388 2
- مرداد 1388 1
- تیر 1388 4
- خرداد 1388 5
- اردیبهشت 1388 5
- فروردین 1388 3
- اسفند 1387 4
- بهمن 1387 3
- دی 1387 5
- آذر 1387 6
- آبان 1387 3
- مهر 1387 5
- شهریور 1387 3
- مرداد 1387 4
- تیر 1387 4
- خرداد 1387 6
- اردیبهشت 1387 7
- فروردین 1387 3
- بهمن 1386 3
- دی 1386 3
- آذر 1386 5
- آبان 1386 6
- مهر 1386 3
- شهریور 1386 5
- مرداد 1386 5
- تیر 1386 6
- خرداد 1386 8
- اردیبهشت 1386 8
- فروردین 1386 7
- اسفند 1385 10
- بهمن 1385 15
- دی 1385 11
- آذر 1385 9
- آبان 1385 14
- مهر 1385 14
- شهریور 1385 14
- مرداد 1385 16
- تیر 1385 17
- خرداد 1385 11
آمار : 236843 بازدید
Powered by Blogsky
مرشد و مارگاریتا
همش دارم وقتامو خالی می کنم که اینو بخونم.می دونی ٬ معرکه است!
پند نوشت:وقتی از چیزای زیادی خوشت میاد ٬ از بعضی هاش فقط عکس بگیر و یا فقط اخبار مربوط به اونا را دنبال کن.حفره هارو رها کن!
هاله
دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:53 ب.ظ
این پست نامرییه ؟!
وقتی خوندیش بده منم بخونمش خب
علاقه شما به کتاب واقعا ستودنیه
خب اگه معرکه است ما هم می خونیم
دیشب بالاخره سوپ خوردم ولی سرما خوردگی گرفتم عجیب ... تا صبح نخوابیدم
خیل دلم می خواد کتاب بخونم...اما این روزها حسش نیست...یعنی اول وقتش نیست بعدش حسش نیست...
درود...
2 سالگی ام تمام شد...شمع سه ساگی ام رو تو بساز...
تولد وبلاگمه...نمی آیی؟؟؟
چشم به راه نگاهت...
قربانت عرشیا[گل][قلب][بوسه]
با این پی است خیلی موافقم D:
اوریجینال !؟ دارم لاست رو میبینم ولی نمیدونم منظورت از اینی که گفتی چی بود . دی وی دی هاشو گرفتم
آپم [ناراحت]
خواستم عوضش کنم ولی نشد پس دنبال یه پایان هستم!!
آقای خداوردی حسابشان با همه عالمیان توفیر دارد همشیره ! ایشان از معدود افرادی هستند که ما عاشقشان هستیم ! فقط یک وقتهایی آدم حوصله انجام یک کارهایی را ندارد . همین !
آره موافقم!
بله دیگه . کسیکه همچین قالب قشنگی واسه وبلاگش انتخاب می کنه بایدم به آفتاب من همچو جوابی بده ... ولی آره حق با توئه. اکثر زندگی ما پشت ابرا می گذره
مرشد و مارگریتا کتاب فوق العاده ایه ولی خوندنش یه ذهن باز و خیالاتی هم می خواد. خیلی دوست دارم دوباره بخونمش. هر چه زودتر واسه این کتاب یه جای خالی اکازیون پیدا کن
راستی من همچه کتابی از آلبر کامو ندیده بودم. اگه عکسشو نمی ذاشتی باورم نمی شد چون چند وقتی خیلی تو نخ کامو رفته بودم... تبعید و سلطنت ؟
وقت داشتی به این وبلاگی که آدرسشو می ذارم سر بزن
عوضش من تا دلت بخواد وقت خالی دارم ...
بخون واسه مام بتعریف !
نه دیگه. نه اینطور... آفتاب آدمو گرم می کنه من از سرما متنفرم چون همش خوابم می گیره ولی وقتی هوا آفتابیه هیچوقت به فکر خواب نمی افتم. بخاطر همینه که بهار و تابستونو بیشتر دوست دارم
پندنوشت رو نفهمیدم منظورش رو
علاقمند شدم بخونمش. اگه خوندیش نظرت رو بنویس
کتب خوبیه
منم تعریفش رو زیاد شنیدم اما متاسفانه فرصتی نبوده که بخرم وبخونمش اصل و بیس داستانش رو میدونم واسه همین خیلی جذبش شدم، یه فیلم هم دیدم که با اقتباس از روی این رمان بود. فیلم "گاهی به آسمان نگاه کن" از کمال تبریزی