هی حرف می زند تند تند ٬ کلافه ام می کند و نمی فهمد از چشمهایم که دارد خسته ام می کند . دست اخر دیگر تاب نمی اورم ٬ لبخند می زنم و اهسته زمزمه می کنم : احمق جان من دیگر اعتقادی به این حرفها ندارم ٬چی را می خواهی ثابت کنی؟
پی نوشت۱: گفته ظلم پایدار نمی ماند ولی هی دیدیم ظالم به مرگ طبیعی خواهد مرد . گویا مظلوم است که به دست ظالم پایدار نمی ماند!!! به جاودانی هم اگر باشد هردو تا ابد روی یک صفحه پاره کاغذی می مانند!!!
پی نوشت۲:بزرگ که شدیم خنده مان می گرفت اگر کسی با وعده ی ابنبات می خواست گولمان بزند ٬ حالا هم بزرگ شده ایم ٬ دیگر وعده ها کاری از دستشان بر نمی اید!!!
پی نوشت۳: من بر همه چیز سکوت کرده ام٬کدامش را می گویی؟
کجا زندگی می کنی آیا؟
همین دور و برا! نگرفتم منظورتو.
بابا بی خیال این حرفا اینقدر فکر نکن نابود میشی ها!!!:دی
حالا بی خیال این حرفا بیا اون کاری که کردم رو بکن هم تو رستکار میشی هم صاحب اونجا یه همکار پیدا میکنه :دی
هر چی بزرگتر میشیم، آبنباتها هم بزرگتر میشن، کلاه بردارها هم کلاه بردار تر و تعداد احمقای دور وبرمون هم بیشتر تر!!
سلام هاله خوبی؟
من هم که قبلن دیال آپ داشتم نمی تونستم واسه بلاگر کامنت بزارم نمی دونم چه مرگشه این بلاگر.
نمی دونم چرا نمی شه. کلافه شدم! دلم می خواد نظر بدم نمی شه!!!!!
واقعا چی رو می خوان ثابت کنن منم نمیدونم !
جیمیل داری ؟ اگه وقتی نظر می ذاری جیمیلت او یه پنجره دیگه باز باشه درست می شه !
راستی چرا به بلاگر اثاث کشی نمیکنی ؟ خیلی لذت بخش تره ها ، نگی نگفتم !
همت اثباب کشی ندارم!
درک میکنم