نور قرمز چراغ های ماشین که پشت چراغ قرمز ایستادند و این چشم های نا اروم من که تاب نمیارن این نورهارو و باز می سوزنند لعنتی ها ! و باد که می وزه و به اصرار اخرین برگهای پاییزی را از درخت ها پایین می کشونه. انگار ادم ها هم ساکتند و فقط صدای باد که روی زمین لاشه ی برگ ها و کاغذ ها را می کشه شنیده می شه. پنجره را که می کشم بالا هم فقط صدای سمج و لجوج راهنمای ماشین روی مغزم راه می ره.
اروم بگیر. من مستقیم نمی رم ، می خوام برگردم. دوباره دور می زنم. یه چیزایی را جا گذاشتم!
پی نوشت۱: چیزی در مورد نوشتار گفتاری نشنیدین؟؟؟؟ خوب حالا ببینید و از من غلط املائی نگیرین!!! بازم توضیح بدم؟
ببین ما همه جورشو دیده بودیم اما ... حالا چی می خواستی؟
منم گذشته رو میخوام ...
:)....
دور بزن....
میشه آدم دور بزنه برگرده اول خط؟
میشه آدم بنزین تموم نکنه...؟
واسه کامنتت............ من آدمم... یه آدم که تغییر میکنه..... چون تو سن تغییره.......... گرچه قبول دارم سرعتش زیاده!
سلام،
خسته نباشین،
میگن رانندگی در شب خیلی لذت بخشه،
اینجا که بدجوری فضا انتخاباتی شده،
موفق باشین
درود گرامی :
متن قشنگی بود و خواندنی .
دوست داشتی به خلوت گه ما هم سری بزن
به قشنگیه وبلاگ شما نیست ولی پر از شعره
بدرود تا درودی دوباره
انگار خیلی دیر کرده ام و نوشته هایی خوب رو از دست دادم!
در عوض این بار اولم!
سلا م ُ صداقت از نوشته هایتان موج می زند .
سلام...
هاله ی عزیز...
چاره ی این بی قراری یه نواره. جف سکوت سرشار از نگفته های شاملو و بیات رو پیشنهاد می کنه. البته اگه ضبط ماشین درست باشه.
در ضمن جف تعجب نمی کنه که با (مادرای فردا) مشکل داشته باشی...اگه وقت و حالشو داشتی با یه پست توضیح بده.
به زی...
اینم از اون آرزوهای محاله هاله جون!
همه گذشته! حتی توی خاطراتت هم فقط بعضی قسمت هاش جا مونده!
من عاشق نوشتار گفتاریم........
از روبرو به طرف خودم
برگشتن به عقب گاهی لازمه!
ولی خداییش بعضی تکرارا آی حال میده حالا خارج از موضوع بحثت گفتم.
راستی بتبادل لینکیم؟
البته .... !( تاکیدی )
من اینده رو می خوام با همه ی قشنگی هاش که منتظر من هستند....من هیچی جا نذاشتم.........
عکست یه پنجرست ، پشتش نوشته MALE ...
برگرد شاید جامانده ها منتظرتند
همیشه جای دور زدن وجود نداره!
میشه برای خاله ریزهی آی کیو یه کم توضیح بدی؟؟
نوشتار گفتاری یعنی چییییییییییییییییییییییییی؟
در ضمن دیگه خاله رو دوست نداری؟
سلام .همه ما چیزی جاگذاشته ایم .
سلام
گمونم اولین باریه که میام اینجا...
چقدر اینجا بوی پائیز میدن...تموم نوشته هاتون یه چیزی از پائیز همراه خودشون دارن....منم عاشق پائیزم
حرفای خودتون بود با خودتون...از اونایی که فقط خود آدم میفهمه...ما که سر در نیاوردیم
بهم سر میزنی؟
راستی یه چیز قبل اینکه اسم نویسنده رو بخونم فکر کردم نویسنده پسره..چرا؟؟؟؟
فکر میکنم خیلی چیزای خوب رو جا گذاشتی که میخوای برگردی...
اما برنگرد! سعی کن الانم مثل اون وقتها باشی...(اونجوری که دوست داری)